از جرج برنارد شاو پرسیدند :
از کی احساس کردی پیر شدی ؟
گفت : از وقتی به یک خانوم چشمک زدم
و
بعد آن خانوم از من پرسید : آشغالی رفته تو چشمتون ؟
سلام....چه خوب که برگشتی...امیدوارم که همه چی روبراه شده باشه...در مورد پست:یعنی برنارد شاو خودشو تا اون روز تو آینه ندیده بود؟؟؟؟
پیری دو جوره ... یکی پیری روح اون یکی پیری جسم... این احتمالا منظورش اولی بوده لابد!
نه! منظورش دومی بوده...چون اونقدر احساس جوونی میکرده که به خانوما چشمک بزنه !!!!!!! :)
شایدم همین بوده!!!!!! ولی من هنوز فکر می کنم اولی باشه ُ چون دومی خیلی تابلوست نیاز به آئینه ندارهُ بدون هیچ امکاناتی میشه فهمید :)
و شما ..آیا آشغالی رفته تو چشمتون ؟!ــــپیر نشدی چندان مهندس بعد از این !
آشغال نرفته ... آت و آشغال رفته :)
هما جون این اعتماد به نفس کاذب آقایون رو نشون میدهlooooooooooooooooooooool
بنده خدا ضایع شده ! فقط همین ! خیلی ساده ست مگه نه ؟ فکر کن ؟فکر کردی ؟ دیدی راست میگم
خب حتما یکی دیکه باید حالیش می کرد ؟ آخه من نمی فهمم این آقایون این همه اعتماد به نفس رو از کجا میارن !!!!!!!!!!!!
سلام....چه خوب که برگشتی...امیدوارم که همه چی روبراه شده باشه...
در مورد پست:
یعنی برنارد شاو خودشو تا اون روز تو آینه ندیده بود؟؟؟؟
پیری دو جوره ... یکی پیری روح اون یکی پیری جسم... این احتمالا منظورش اولی بوده لابد!
نه! منظورش دومی بوده...چون اونقدر احساس جوونی میکرده که به خانوما چشمک بزنه !!!!!!! :)
شایدم همین بوده!!!!!! ولی من هنوز فکر می کنم اولی باشه ُ چون دومی خیلی تابلوست نیاز به آئینه ندارهُ بدون هیچ امکاناتی میشه فهمید :)
و شما ..
آیا آشغالی رفته تو چشمتون ؟!
ــــ
پیر نشدی چندان مهندس بعد از این !
آشغال نرفته ... آت و آشغال رفته :)
هما جون این اعتماد به نفس کاذب آقایون رو نشون میده
looooooooooooooooooooool
بنده خدا ضایع شده ! فقط همین ! خیلی ساده ست مگه نه ؟ فکر کن ؟
فکر کردی ؟ دیدی راست میگم
خب حتما یکی دیکه باید حالیش می کرد ؟ آخه من نمی فهمم این آقایون این همه اعتماد به نفس رو از کجا میارن !!!!!!!!!!!!