یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

احساس پیری

از جرج برنارد شاو پرسیدند :

از کی احساس کردی پیر شدی ؟

گفت : از وقتی به یک خانوم چشمک زدم

و

بعد آن خانوم از من پرسید : آشغالی رفته تو چشمتون ؟

نظرات 5 + ارسال نظر
هما یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:50 http://ajabhesie.blogfa.com/

سلام....چه خوب که برگشتی...امیدوارم که همه چی روبراه شده باشه...

در مورد پست:
یعنی برنارد شاو خودشو تا اون روز تو آینه ندیده بود؟؟؟؟

پیری دو جوره ... یکی پیری روح اون یکی پیری جسم... این احتمالا منظورش اولی بوده لابد!

هما دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:54 http://ajabhesie.blogfa.com/

نه! منظورش دومی بوده...چون اونقدر احساس جوونی میکرده که به خانوما چشمک بزنه !!!!!!! :)

شایدم همین بوده!!!!!! ولی من هنوز فکر می کنم اولی باشه ُ چون دومی خیلی تابلوست نیاز به آئینه ندارهُ بدون هیچ امکاناتی میشه فهمید :)

متین دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 13:31 http://gahnevesht-matin.blogfa.com

و شما ..

آیا آشغالی رفته تو چشمتون ؟!

ــــ

پیر نشدی چندان مهندس بعد از این !

آشغال نرفته ... آت و آشغال رفته :)

سارا دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 14:27 http://sarahhhh.blogfa.com/

هما جون این اعتماد به نفس کاذب آقایون رو نشون میده
looooooooooooooooooooool

بنده خدا ضایع شده ! فقط همین ! خیلی ساده ست مگه نه ؟ فکر کن ؟
فکر کردی ؟ دیدی راست میگم

سارا چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 20:42 http://sarahhhh.blogfa.com

خب حتما یکی دیکه باید حالیش می کرد ؟ آخه من نمی فهمم این آقایون این همه اعتماد به نفس رو از کجا میارن !!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد