دیکنز میگه : امیدوارم درباره ما ، درباره همه ما از روی حقیقت قضاوت کنند
نمی دونم عین جمله شو نوشتم یا نه ولی معنیش همینه ...
گاهی وقتا آدم درباره قضاوت هایی که درباره اش می کنند ، دلگیر میشه و مدام با خودش کلنجار میره ...
----------------------------------------------------------------------------------------------
گاهی بخاطر رازم احساس خوشبختی می کنم ، اون نگاهی که بهم می کنه ، حرف هایی که میزنه ، به خودم میگم فقط من یکی ام ، اما نمی دونم کنارش چیکار کنم ، مثل یه سرزمین وحشی می مونه
--------------------------------------------------------------------------------
من دیگر معنای تو را میدانم
سفری پایان یافته در ناتمامی خویش
میگه :
من با کسی رازی ندارم مرد و مردانه
جز با زنی در عشق بی اندازه دیوانه
دوشیزه ای که وصف او با آن همه خوبی
در روزگاری این چنین ماند به افسانه
(محمد علی بهمنی)
نگو نمیدونم چیکار کنم ... دیر میشه ها... اونوقت مثه من باید بشینی روزای حسرتو بخوری :))))
در ضمن مگه میشه آدما همه مثه هم فکر کنن؟؟؟ خودت باش و قضاوتو بسپار به روزگار...این روزگاره که نهایتا قضاوت میکنه...
چه فرقی داره قضاوت روزگار با قضاوت مردم ؟
روزگار رو هم همین آدما می سازن دیگه
البته کلا هیچ وقت حرفا و قضاوت های بقیه واسم مهم نبوده یعنی بهتر بگم که سعی کردم نباشه ... اما یه وقتایی سخته ... سخته ... حتی وانمود کردنش
Just god jadge me !
ـــ
تو موندی و حوضت و رازت !
ـــ
من موندم و حوضم و رازم و البته یه سری زخم ... با یه خرده جراحت
دیکنز چه خوب می گوید..
خوب نه ...عالی ... محشر
این جمله اش رو اولین بار ابتدای یه فیلم خوندم
یه سرزمین وحشی.......؟باید ازش ترسید!!
نه بابا ... این جور سرزمین ها که ترسی نداره ... اصلا همه ماها یه جورایی وحشی هستیم ... مگه نه ؟
یه سرزمین وحشی.......؟باید ازش ترسید!!
بعضی وقت ها میگم بذار هر چی میخوان بگن بگن به درک...
اما وقتی میگن یا اصلن نمیگن تو فکر میکنی که فکر میکنن میترکی...
تازگیها در انتقال منظورم دچار مشکل میشم. امیدوارم رسونده باشم.
دقیقا فهمیدم و دقیقا هم موافقم باهات ...