یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

باد در جزیره - پابلو نرودا

باد اسب است:

گوش کن چگونه می تازد

از میان دریا، میان آسمان.

 

می خواهد مرا با خود ببرد: گوش کن

چگونه دنیا را به زیر سم دارد

برای بردن من.

 

مرا در میان بازوانت پنهان کن

تنها یک امشب،

آنگاه که باران

دهان های بیشمارش را

بر سینه دریا و زمین می شکند

 

گوش کن چگونه باد

چهار نعل می تازد

برای بردن من.

 

با پیشانی ات بر پیشانی ام

دهانت بر دهانم

تن مان گره خورده

به عشقی که ما را سر می کشد

بگذار باد بگذرد

و مرا با خود نبرد.

 

بگذار باد بگذرد

با تاجی از کف دریا،

بگذار مرا بخواند و مرا بجوید

زمانی که آرام آرام فرو می روم

در چشمان درشت تو ،

و تنها یک امشب

در آن ها آرام می گیرم عشق من.

--------------------------------------------------------------------------

پ . ن : شعر را از مجموعه "هوا را از من بگیر خنده ات را نه" انتخاب کرده ام

نظرات 6 + ارسال نظر
هما دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 21:34 http://ajabhesie.blogfa.com/

میگه:

خنده تُ ازم نگیر تا شبو طاقت بیارم
من که جز خنده ی تو هیچی توو دنیا ندارم

(یغما گلرویی)
:)

قشنگ میگه :)

من و ما سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 http://onhigh.blogfa.com

و این شعر از پابلو نرودا دقیقا مثل یکی از ایات انجیل است که اوزی اوزبورن برگرفته از این شعر نرودا و ان ایات اهنگی رو خونده که محشره
راستی شیزوها اینقدر فلسفی بودن ما خبر نداشتیم ؟

شیزو ها نه ، اینجا فقط یه شیزو می نویسه !
درباره این شیزو هم خدمتت بگم که آره فلسفی هم هستند بدجور ! البته در حدی که فهمش اجازه ورود به مسائل و درکشون رو بده
حالا اون آیه انجیل رو هم می نوشتی و در ضمن اون آهنگ رو هم میگفتی کجا میشه پیدا کرد تا به بار فلسفی مون اضافه شه

هما سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:04

خط آخر:
هوا را از من بگیر ( من رو جا انداختی) :)

تشکرات و این جور حرفا...

مرثیه های ممنوع چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 20:19 http://www.joshaiy.persianblog.ir

چه خوب بود

هما چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 21:18 http://ajabhesie.blogfa.com/

هی میام و سر میزنم به هوای اینکه آپ کرده باشی...
:)
آخه بد عادت شدم

متین جمعه 10 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 17:34 http://gahnevesht-matin.blogfa.com

تمامی شب را با تو سر کرده‌ام

کناره‌ی دریا، در جزیره .

وحشی و گوارا بودی میان خلسه و خواب ،

میان آتش و آب .



شاید بسیار دیر هنگام

خواب‌هایمان د هم آمیخت

بر فراز و با در اعماق ،

بر فراز چون شاخه‌هایی که به یک باد می‌جنبند ،

و در اعماق چون ریشه‌های سرخی که به هم می‌پیوندند .

..

ــــ

شب در جزیره !

ـــ

چه اتفاقایی می‌افته تو این جزیره ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد