یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

یک یادداشت بلند

نوشته هام زیادی کوتاه ان ؟ نه ؟  امروز می خوام یه یادداشت بلند ( نه زیاد بلند ! بلکه بلند تر از قبلی ها ) بنویسم...تصمیم گرفتم  هر چیزی که الان دارم بهش فکر می کنم رو بنویسم

صبح با یه ذهن کاملا فوتبالی از خواب بیدار شدم ! امشب شب هول ناکیه ... بعد حذف ایران از جام جهانی و اولین حسرت من برای جام جهانی  امشب می تونه تعداد این حسرت ها به عدد 3 برسه ! آره 3 ! آرژانتین و پرتقال امشب در یک قدمی حذف از جام جهانی اند و این یعنی انتهای حسرت... نبودن مسی و توز و رونالدو با  بازی های فانتزی شون خیلی دردآوره... تصور کنین ! کردین ؟ اوه یادم نبود... فکر  کنم مشتری های اینجا زیاد اهل فوتبال نباشن  ولی خب فوتبال واسه من یه چیز دیگه ست ، با تمام علاقه دیوانه واری که به کتاب و فیلم دارم ولی شدیدا معتقدم هیچ پدیده ای به اندازه فوتبال نمی تونه وجه دراماتیک داشته باشه و آنی ترین و شدید ترین احساسات رو تو یه لحظه به آدم منتقل کنه... وقتی با یه نگاه دیگه به فوتبال بنگرید می بینید چیزی فراتر از یک بازی ساده ست...حالا اگه احیانا کسی  اهل فوتبال بود تو کامنتش بگه

خب ! دیگه به چی فکر می کنم ... اینجا یه کم بحث سیاسی میشه و من مجبورم یا فکرمو سانسور کنم یا بیخیال شم ... ولی نوشتن با سانسور بهتر از ننوشتنه... صبح تو روزنامه ها خوندم دفتر کروبی پلمپ شده ، یکی از اقلامی که الان تو سفره ی قاطی پاتی مغزمه همینه... تو دلم شجاعت و آزادگی کروبی رو تحسین می کنم... وایسین نرین پاراگراف بعدی هنوز یه تکیه اش مونده ! اقایان حجاریان و عطریان فر و شریعتی در میزگردی ! ترتیب اصلاح طلبان را دادند ! و قرار است به زودی این میزگرد را ببینیم... یاد روزایی هستم که عطریان فر رئیس شورای سیاست گذاری روزنامه شرق بود و من عاشق شرق بودم(جوری که هنوزم اکثر شماره های شرق رو آرشیو شده نگه داشتم) یاد سال 76 که تازه یه چیزایی حالیم شده بود و "صبح امروز" به مدیر مسئولی حجاریان روزنامه ای بود که هر روز به همراه خرداد و نشاط می خریدم و ... بیشتر از این حوصله ی ورود به جزئیات ! رو ندارم فقط بگم حس خیلی بدیه


باید اعلام کنم از نوشتن همه چیزایی که تو ذهنم بود پشیمون شدم ! آخه خودتون رو بزارین جای من ، میشه آدم هر چی تو ذهنشه رو بگه ! خدایی میشه ؟ یه سری افکار هستن که خطرناک ان... یه سری هستن غیر قابل پخش... یه سری خصوصی ان ... یه سری اصلا به زبون نمیان ... 


چه جسارتی ! من یه مطلب نوشتم توش خبری از ادبیات نبود ! خیلی خب ببخشید ! اینم یه شعر :


هر شب باز می گردم

پیغام ها را زیر و رو می کنم

که هیچ کدام از تو نیست

و منشی تلفنی

در آرزوی شنیدن صدای تو

پیر پیر شده است


(حمید رضا شکار سری)


پ. ن : یه بحثی تو کامنتا شد گفتم اینجا هم اضافه اش کن :

اگه بخواین فقط یکی از  فکراتون رو پنهان کنین اون فکر کدومه ؟ (توضیحات تو کامنت دونی هست)


نظرات 9 + ارسال نظر
سمفونی باران چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 17:18

فوتبال = هیجان.دوست دارم گاهی...

سیاست...هیچ نمی گویم.فقط من ساله ۷۶ چیزهایی حالیم نبود!با ۶ٍ۷ سال سن!


اگر منشی تلفن پیر شده پس حتمن من...مرده ام!

۶۷ سال سن ؟ نگو ! شوخی میکنی ! بلاگت که اینو نمیگه ! احتمالا خواستی مقلوب ۷۶ رو بگی ! نه ؟
اوکی حالا اصلا ۶۷ سال سن ! اگه درست باشه که باید بگم بهت حسودیم میشه اساسی ... ۶۷ سال از عمرت بگذره و حال و هوای نوشته هات اونا باشه ...
چه خوب که به فوتبالی هستس ! هر چند گاهی ...ولی من مطمئنم همه اونایی که اهل کتاب و فیلم اند اگه به تماشای یه مسابقه فوتبالی بشینن که وجه دراماتیک اش بالا باشه جذبش میشن شدید ! مثال شم اولین سالی ست که قطبی اومد ایران و من اطرافم کسایی رو میدیدم به فوتبال علاقه مند شدن که هیچی از فوتبال نمی دونستند و برعکس از فوتبال متنفر بودند جذب همون مولفه دراماتیک اش شده بودن و بازی ها رو همگی می دیدن... هر چند فوتبال ایران یه جورایی وجه خواب آلودگیش چربش داره !

هما چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 18:17

تازگی ها نظرات رو هم که سانسور میکنی آقای دموکرات!!!

در مورد متنت باید بگم که:
۱-(یه سری افکار هستن که خطرناک ان... یه سری هستن غیر قابل پخش... یه سری خصوصی ان ... یه سری اصلا به زبون نمیان ...) ...اینا همشون یکی هستن!!!!

۲-با اینکه چیزی از فوتبال سر در نمیارم ولی گاهی محو تماشای بازی های خارجی میشم . شاید به همون دلیل که خودت گفتی توو متن!!!

و دیگه اینکه ...هیچی دیگه همین!!!

خب اول از سانسور بگم ! نه اینجوری نیست و من دموکراتم یا بهتر بگم سعی میکنم باشم ... از وقتی جوابای کامنتا رو اینجا میدم دارم تلاش میکنم تو این کامنت دونی شرایطی محیا بشه که افراد تو موضوعات مختلف با هم بحث کنن و حرفای همو رد یا تائید کنن ... واسه همین نظراتی رو تائید می کنم که مربوط به بحث باشه ... و البته همه ی نظرات رو می خونم و هر سوالی توش باشه رو جواب میدم

بین اون فکرا فرقه بدجور هم فرقه ! یا حداقل واسه من فرق دارن ... مثلا افکار خطرناک اونایی ان که اگه کسی بدونه از آدم میترسه یا اصلا در اوجش از آدم متنفر میشه و ... افکار غیر قابل ژخش که اسمش روشه و جاش تو اعماق روح آدمه... افکار خصوصی هم یه سری مسائل شخصی اند که آدم خیلی راحت نیست در موردشون صحبت کنه... مثلا خاطرات آدم جز همینه . آدم واسه هر کسی خاطراتشو نمیگه ولی به دوستای صمیمی اش میگه... افکاری که به زبون نمیان هم مال وقتیه که با خودت میگی : من چه مرگمه ؟ چرا هر کاری می کنم حالم بهتر نمیشه ؟ من که چیزیم نیست ! (وقتایی که شکایت داری اما نمی دونی از چی باید شکایت کنی)

حالا اگه این دسته بندی رو قبول داری بگو اگه بخوای فقط یکی از این فکرا رو پنهان کنی اون فکر کدومه ؟ (بقیه هم نظرشون رو بگن)
از فوتبال هم که به تفضیل در بالا گفتم...

سمفونی باران چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 20:51

پروردگارا!من گفتم ۶۷؟؟ من گفتم ۶ٍ۷ سالم بوده.
یعنی شش هفت سالم بوده در اون زمان!

در مورد فوتبالم ترجیح می دم فوتبالیو تماشا کنم که هیجانش بیشتره و اینو تو فوتبالای ایران کمتر دیدم...

و در مورد اون سؤالتون باید بگم خیلی صریح گفتین و به نظرم بعضی هاش(دسته بندی ها) یه جورایی نسبی هستن.فکری که بیان نمی شه زیر مجموعه ی پنهان شدنی ها نیست!
وقتی بیان نشه نهان و آشکار نداره.
ولی اگه بیان شدنی باشه و بخوام پنهانش کنم...جواب می شه فکرهای عمیق و کاملن اختصاصیم راجع به ماوراءالطبیعه!
(اختصاصی ها خیلی زیادن اوصولن اما بعضی هاش نهانی می مونن)

شوخی جالب بود درباره ۶۷ سالگی !
کاشکی می گفتی راجع به ماورا الطبیعه چی فکر می کنی که می خوای پنهانش کنی !؟ یعنی چی می تونه باشه اون فکر ؟
با اختصاصی بودن خیلی ها باهات شدید موافقم و اینکه بعضی ها هم پنهان می مونن موافق تر

فوتبال ما بیشتر هیجانش رو مدیون نود بود که متاسفانه فعلا خبری نیست... چه دوشنبه هایی که تا ۲ صبح پا به پای عادل نشستیم...

سارا چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:33 http://sarahhhh.blogfa.com

1) به نظر من اساس یه زندگی بر ۵ پایه استواره :
سس مایونز
پاستیل
کاراته
فوتبال
و اینتر نت
بازیکن مورد علاقه ی من کریستین رونالدو
تیم مورد علاقمم منچستر

2) در مورد سیاست حوصله ی حرف زدن ندارم

3) من کللللللیییییییییی فکر دارم که باید قایمشون کنم

یکیشون تنفرم نسبت به بیشتر استادامون تو دانشگاس


یه دختری که یکی از ۵ پایه زندگیش کاراته باشه ! ان شا الله که تنها در مسیر دفاع شخصی استفاده شود... آمین !

من کلا علاقه وحشتناکی به تیم ملی انگلیس و تیم های باشگاهیش دارم و منچستر هم تیم محبوبم بوده و نه اینکه طرفدار دو آتیشه اش باشم... برخلاف ایران که طرفدار دو آتیشه ام ... تو تیمای خارجی طرفدار چند تایی هستم و بیشتر از خود تیم مربی و بازیکناش واسم مهم اند... مثلا وقتی مورینیو تو چلسی بود طرفدار چلسی بود...الان که رفته اینتر با اینکه هیچ وقت از اینتر خوشم نمیومده ولی الان تو ایتالیا طرفدار اینتر ام و...

تنفر از استاد دانشگاه که چیزی نیست... بعد ۴ سال میشی عین من و اونوقت راحت همه ی نفرتت رو بروز میدی... مشکل اون فکرایی اند که تا آخر عمر مجبوری پنهانشون کنی

سارا چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 23:26 http://sarahhhh.blogfa.com

من سال آخرم
البته من در بیشتر مواقع نتونستم تنفرم رو پنهون کنم :d
اون فکرایی که مجبورم تا اخر عمرم مخفی کنم یکم secret هستن
راستی اون کتاب رو نخوندم
ولی حتما می خونمش . مرسی

سمفونی باران پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 00:57

زندگی و آینده ای که بر این پایه می چرخه.نیرو ها و افسانه های شخصی شاید...
تا همینجاشم خیلی دور شدم از اون پنهان کردنم.همین

فکرایی که می تونن هول ناک باشن ! آینده ! افسانه شخصی و... البته شایدم واسه کسایی زیباترین فکرا باشه

هما پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:05

واسه من همه ی این افکار یکی هستندددددد

یا همشو پنهان میکنم
یا همشو ابراز میکنم...

چه جالب ! یا همه یا هیچ !
تفکر جسورانه ایست ... و جرات بالایی می خواهد...

متین پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 15:32 http://gahnevesht-matin.blogfa.com

واااییی ! خیلی سعی کردم تا حسش بیاد متن رو بخونم :D

ــــ


من با فوتبال زندگی می‌کنم !

با لئو مسی ، با پپ گواردیولا ، با کریس ، با فرگوسن ..

ـــ

خدای من ! آرزانتین حذف بشه .. من دیگه فوتبال نگاه نمی‌کنم !

ــــ

میزگرد اصلاح‌طلبا ضد خودشون ؟؟؟؟!


چی کار کردن با این بنده خداها ..

ــــ

از منشی تلفنی خبری نیست .

هر چه هست و هر که هست ،

منم و تنهایی‌هایم و موهای سفید !

ــــ

فکر پنهان الانم رو بگم ؟!

بگم ؟ بگم ؟ :D

مسی و فرگوسن رو که هستم البته اول مورینیو بعد بقیه مربیان...
آرژانتین هم دیشب یه قدم دیگه به حذف نزدیک تر شد...
فک کن ! جام جهانی بدون آرژانتین (طرفدارش نیستم ولی نمی تونم تصورش رو هم بکنم که تو جام جهانی نباشه)
بگو ! بگو !

متین پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 16:15 http://gahnevesht-matin.blogfa.com

فکر پنهانم .. چگونه تحمل کردنه این ۱۰ماهه ..!

هان ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد