یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

رها کن، اگه مال تو باشه برمیگرده!

نمیدونم این جمله رو اول از قول یونگ شنیدم یا تو فیلم Indecent Proposal بود که به گوشم خورد ؟

شاید جمله ی قشنگی باشه ، ولی یه جورایی یه نگاه آرمانی به عشق و زندگی توشه ... آرمانی بزرگ که به نظرم دیگه کاربرد عملی نداره ، ماها بیشتر این جمله و جمله های اینچنینی رو به اطرافیانمون می گیم ولی وقتی خودمون تو موقعیت اش قرار می گیریم، میبینیم خیلی سخته ... یعنی به همین راحتی ؟ کسی رو که دوست داری بزاری بره ؟ به نظرم یه جور حماقت پنهان تو این عمل پنهانه... شاید جنگیدن بهتر باشه ؟ تا جایی که ممکنه، اگه بجنگی حتی وقتی شکستم خوردی دیگه افسوس چیزی رو نمی خوری، وجدانت راحته که همه تلاشتو کردی و نشد...


ولی یه جور "عدم قطعیت" تو این قضیه موج میزنه ! شاید بستگی به آدمت داشته باشه ؟ شاید هر کسی ارزش جنگیدن نداشته باشه یا شاید هر کسی ارزش انتظار کشیدن هم نداشته باشه، یا اصلا یه وقتی مجبور شی واسه بدست آوردن کسی، بزاری بره... نمی دونم !

نظر شماها چیه  ؟


پ . ن 1 : نمی دونم چند نفر اینجا فیلم Indecent Proposal رو دیدن ؟ کلی میشه درباره خود این فیلم حرف زد، به نظرتون همه چی فروشیه ؟(حتی احساسات) و اینکه آیا فرقی بین عشق و س.ک.س هست ؟ (مثل دیالوگی که دایانا به همسرش میگه : "فقط س.ک.س بود ، عشق نبود ، قلب نبود")


پ.ن 2 : یه چیزی اضافه کنم،خواهشا اگه نظر میدین ،ضمن ارزش دادن به عشق و همه ی احساساتی که واسش ارزش قائلیم از واقعیت خودمون ، جامعه مون و آدماش دور نشین... همه اینا رو لحاظ کنین، جوری باشه حرفامون خیلی از جامعه ای که توشیم فاصله نداشته باشه، شاید این پست چند روزی اینجا بمونه ،پس خواهشا خودتون کامنت دونی رو بگردونین و منم باهاتون بحث می کنم تا بالاخره به یه نتیجه ای برسیم


پ . ن 3 : اینم یکی از دیالوگ هایی ست از فیلم که من خیلی دوست دارم


Did I  ever tell  you I love you ?
- no
- I do
- still ?
- Always
نظرات 10 + ارسال نظر
سمفونی باران جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 15:56

اگه مال تو باشه بر می گرده.این یعنی اگه حق تو باشه بر می گرده و این صرفن به معنی برگشت طرف مقابل نیست فقط.خواست تو هم هست(خواستن اینجا یه جورایی همون تحقق یافتن افسانه ی شخصیه و اینکه باید براش تلاش کرد نه اینکه خواست تو در حد انتظار کشیدن باشه)
هر چیزی رو می شه فروخت اگه خریدار داشته باشه.یه قسمتی از همون هر چیزی به اخلاقی بر میگرده که تو در صورت نیاز هم می تونی رعایتش کنی.
عشق و س.ک.س یه جور مقدسن ولی به گمونم
عشق بکارت روح و می بره و س.ک.س جسمو...

نوشتم که واسه من قبولش یه کم سخته... خوبه تو و کسایی که با تو موافقن بیشتر درباره ی این نگاه بنویسن ُ یعنی تو افسانه ی شخصی رو همون جوری که کوئیلیو تو کمیاگر میگه بهش اعتقاد داری ؟ (منم اون نگاه رو دوست دارم ولی اینی که به عنوان یه اعتقاد بپذیرمش نه ! یعنی هنوز نتونستم بهش ایمان بیارم)

درست متوجه منظورت از ؛ قسمتی از همون هر چیزی به اخلاقی بر میگرده که تو در صورت نیاز هم می تونی رعایتش کنی.؛ نشدم ! یعنی اگه اخلاق تو زندگی کسی جایی نداشت هم می تونه هر چیزی رو بخره و هم بفروشه ؟ درسته ؟ اگه آره ... این وسط تکلیف طرف دوم ماجرا چیه ؟

چه جمله جالبی ! عشق بکارت روح رو از بین می بره ! نه می تونم ردش کنم نه تائید... باید بهش فکر کنم... از بچه ها می خوام که نظرشون رو در این باره هم بگن

خیلی خوبه که تو بحث شرکت کنین و درباره ی حرفایی که تو این کامنت دونی زده میشه نظرتون رو بگین

هما جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 20:25 http://ajabhesie.blogfa.com/

نجمه زارع:
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟!!!


موضوع اینه که اگر اجازه بده که بره واسه هردوشون بهتره
مثلا من چطور میتونم کنار کسی باشم که میدونم از بودن با من راضی نیست و پس ذهنش پی چیز دیگه ایست؟!!!!
پس میذارم بره چون اول از همه خودمو دوست دارم...نمیخوام دروغ بشنوم ...نمیخوام احساس کنم که اضافی هستم...
دوسش دارم پس میذارم بره و به چیزی برسه که حقیقتا خوشبختش میکنه.... لااقل همیشه میگم : من کار درستی کردم...
این دیالوگ هم فوق العاده بود...مثل آرزو شده برای من

البته تو این موردی که تو گفتی باهات کامل موافقم... ولی بیشتر منظورم از رها کردن شخص وقتایی ست که یه مشکل یا کدورتی تو یه رابطه به وجود میاد... اون موقع رها کردن و منتظر برگشتن طرف با این نگاه که اگه سهم من باشه برمیگرده درسته یا نه ؟
این که معلومه وقتی احساس کنی کسی از بودن کنار تو راحت نیست عاقلانه ترین کار اینه که بزاری بره (و البته تو این شرایط هم کسایی میگن با عشق بیشتر میشه کسی که دوسش داریم رو جذب خودمون کنیم یا حتی تو برخوردمون یه تغییراتی ایجاد کنیم)

کاش درباره فیلم هم نظر میدادی

یه چیزی هم بگم اونم این که به نظرت (و البته نظر کل بچه ها) این حرفا رو میشه کلی زد یا در مورد هر آدمی باید یه جور برخورد کرد ؟

سمفونی باران شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:12

پیش تر گفته بودم این مسئله از اوناست که پنهانش می کنم.پنهان کردن جزئیات البته.چون هر کسی نباید آرزوهاتو بدونه.افراد خیلی راحت بدون اینکه خودشون بخوان تورو از خواستت دور می کنن.با افکارشون.با افکار قویشون.اون زندگی و آینده ای که گفتم بر این پایه می چرخه ناشی از هم اعتقاده.که من پذیرفتمش و دیدم(به ترتیبش دقت کن).و حالا باهاش زندگی می کنم.کوئیلو هم زیبا بیان کرده اما تا نچشی زیباییشو درک نمی کنی.ینی به طور عمیق.کلمه ی قشنگی به کار بردید.ایمان.نباید رسید و بعد ایمان اورد.باید ایمان بیاری که می رسی.

از طرف دوم شروع می کنم که داره بابت چیزی که دریافت می کنه مبلغی می ده(حتمن هم مادی نیست)اون پذیرفته یا درخواست کرده؟خیلی نسبیه که هر کسی چه چیزی رو جزو اخلاقیات بدونه.مثل اینکه هوس برای من مقدس باشه و برای تو گناه.کسی که حاضر به فروش می شه از خیلی چیزا گذشته.

من چیزیو گفتم که خودم معتقدم.اینکه ترجیح می دم اول روحم تسخیر بشه بعد جسمم.واسه همین از عشق اونطور گفتم.

بحث جالبی ست فرق بین پذیرفتن و درخواست کردن ! مثلا تو فیلم دایانا پیشنهاد را می پذیره یا اینکه تو این پذیرش اش نوعی درخواست وجود داره ؟ و البته سوالی که من پرسیدم بی جواب موند که اگر در زندگی کسی اخلاقیات جایی نداشت (بطور خیلی کلی هیچ تعهد و مسولیتی نداشت) آیا می تواند هر چیزی را بفروشد و به دست آورد ؟

با این توضیح که درباره ی تسخیر روح توسط عشق دادین میشه نتیجه گرفت که عشق بکارت روح رو از بین می بره

متین شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 19:22 http://gahnevesht-matin.blogfa.com

woOo !

من عاشق این فیلمم !

بازی شاهکاره خدای من ! و عاشق این دیالوگ آخرت .. :

always !

و اون سکانس فیلم که دایانا با دیوید دعوا می کنن ..

و دایانا به طور فوق‌العاده طبیعی زار می‌زنه !

مستاصل !

ــــ

اون هیچ وقت اون طوری که به دیوید نگاه می‌کرد ،

به من نگاه نکرده بود .. !

ــــ

واقعا هم بستگی به آدمت داره !

و .. اون احساسی که بینتون وجود داره .

آخ آخ ! چه خوب گفتی این دیالوگ هم از اون لحظه های شاهکار فیلم بود (اون هیچ وقت اون طوری که به دیوید نگاه می‌کرد ،به من نگاه نکرده بود .. !)
و البته تو بحث شرکت نکردی و باید شرکت کنی...

متین شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 19:31 http://gahnevesht-matin.blogfa.com

*بازی شاهکار رابرت ردفورد

البته من اگه بخوام بهترین بازیگر فیلم رو انتخاب کنم اون دمی مور هست.
بیشتر بار فیلم علی الخصوص صحنه های عاطفی فیلم رو دوش اونه

سمفونی باران یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 00:09

البته توضیح دادم که اخلاقیات نسبیه اما اگه بخوایم کلی نگاه کنیم نمی تونم بپذیرم که آدمی کوچکترین تعهدی نداشته باشه یا حتا ذره ای اخلاق نداشته باشه.هر آدمی با وجود همه ی بی اعتقادی هاش و بی مسؤلیتی هاش بازم یک انسانه.بازم می گم که خیلی مهمه چیو اخلاق بدونی مثالم زدم.با این حال نمی پذیرم که هر چیزیو بتونه بفروشه و به دست بیاره.یعنی نمی تونه.

ولی من فکر می کنم آدم میتونه به جایی برسه که هم بتونه همه چیزو بفروشه و هم همه چیزو بخره (که درباره مورد دوم اطمینان بیشتری دارم)

هما یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 http://ajabhesie.blogfa.com/

آخه من این فیلم رو ندیدم...ولی وقتی این بحث پیش اومد یاد یه فیلم مست کننده افتادم به اسم : روز بلند نامزدی. من عاشق این فیلمم. من یه همچین رابطه ای رو عشق میدونم.
در مورد چیزی که تو کامنت قبلی گفتم : منظورم این بود که اگه هر مشکلی پیش بیاد من شخصا فقط 2 تا کار در مقابل آدمی که واقعا دوسش دارم انجام میدم : 1- بهش یاد آور میشم که چه روزایی داشتیم و چه قولایی به هم داده بودیم. 2- بهش میگم که چقدر دوسش دارم و میخوام بمونه....دیگه تصمیمش با خودشه....اگه رفت دیگه رفته...حالا اون مشکل میتونه یه کدورت باشه یا اینکه طرفت عاشق یکی دیگه شده باشه یا ...
واسه من دلیل رفتن مهم نیست...این که نفهمید و باورم نکردو رفت مهمه...آدما توو این سنو سال دیگه شکل گرفتن...
یکی که مشکل عاطفی و ارتباطی و ادراکی و... داره یا شکاکه و حسوده یا .... دیگه عوض نمیشه...پس بهتره بره و دیگه برنگرده...
البته این موضوع برای همه آدما صدق نننمیکنه!
ولی من اینارو با توجه به اتفاقای رندگی خودم گفتم...

(دیگه عوض نمیشه...پس بهتره بره و دیگه برنگرده...) چه خشن !
نه شوخی کردم ! باید بگم باهات کاملا تو اون دو موردی که گفتی موافقم و به نظر منم درستش همینه ، حالا اگه با این دو کار گذاشت و رفت ... همون بهتر که رفت...

بهار یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 21:40

سلام دوست بی معرفت!
راستش من با این جمله موافقم...........و باحرف تو هم موافقم که ادم بباید تمام تلاشش رو بکنه تا بعد جای افسوس واسش باقی نمونه....اما در مورد ادما.......گاهی آدما لازم دارن جدایی رو....رها کردن شون یا رها شدنشون......تا به جایی که تعلق دارن برگردن یا شایدم به جایی که تعلق دارن دوباره برگردن!

اگه نیومدم به بلاگت ببخشید !
و البته نمی تونم بگم اینی که آدما اگه رها بشن به جایی که بهش تعلق دارن بر می گردن یا نه ؟ یه جور ابهام دارم درباره اش
گاهی بدون اینکه خودمون بدونیم تو موقعیتی قرار می گیریم که مارو از جایی که بهش تعلق داریم فرسنگ ها دور میکنه

من و ما دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:58 http://www.onhigh.blogfa.com

شکر ایزد فن‌آوری داریم
صنعت ذره‌پروری داریم
از کرامات تیم ملی‌مان
افتخارات کشوری داریم
با نود حال می‌کنیم فقط
بس که ایراد داوری داریم
وزنه‌برداری است ورزش ما
چون فقط نان بربری داریم
می‌توانیم صادرات کنیم
بس که جوک‌های آذری داریم
گشت ارشاد اگر افاقه نکرد
صد و ده و کلانتری داریم
خواهران از چه زود می‌رنجید
ما که قصد برادری داریم
ما برای اثبات اصل حجاب
خط تولید روسری داریم
این طرف روزنامه‌های زیاد
آن طرف دادگستری داریم!
جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم
حرف‌هامان طلاست سی‌سال است
قصد احداث زرگری داریم
ما در ایام سال هفده بار
آزمون سراسری داریم
اجنبی هیچکاک اگر دارد
ما جواد شمقدری داریم
تا بدانند با بهانه طنز
از همه قصد دلبری داریم
هم کمال تشکر از دولت
هم وزیر ترابری داریم





هیچ کس نمى تواند نقش دین را در حمایت و پشتیبانى از اخلاق بشر نادیده بگیرد، زیرا تجربه تاریخ بشرى نشان داده در جوامعى که مردم آن از دین جدا بوده و یا از دین دور شده از نظر اخلاق یا سقوط کرده و یا عقب مانده است.و همچنین نقش دین در تحکیم ضوابط اخلاقى و ایجاد پایه هاى محکم و پولادین براى حفظ و دوام و گسترش فضایل اخلاقى در میان جوامع دیندار کاملاً بارز و روشن است.و افزون بر آن بسیارى از متفکران و دانشمندان علم اخلاق اذعان دارند که دین بهترین پشتوانه براى اخلاق است و اخلاق در جهاتى مهم، به دین وابسته است. و این وابستگى به اندازه شدید و مستحکم است که اگر چنانچه در آینده قرار بر زوال دین باشد، اخلاق نیز زوال خواهد یافت.آنان اذعان دارند که این وابستگى بیش از وابستگى روان شناختى است; و نمونه اى از ابراز چنین عقیده اى سخن داستایوفسکى است که : «اگر خداوند موجود نباشد هر چیزى مجاز و مباح خواهد بود»; عقیده اى که در این قرن، به نحوى برجسته توسط سارتر منعکس شده است. ولى شاید مهمترین اندیشمند فلسفى عصر جدید که حامى این دیدگاه - هرچند نوعى خاص از آن - بوده، ایمانوئل کانت است; کسى که معتقد است خداوند شرطى ضرورى براى عقل عملى (یعنى اخلاقى) است.
و همچنین وجود اخلاق و نیاز بشر به اخلاق، دلیلى بر نیازى به دین است.
جامعه بشرى لزوما نیازمند اخلاق است. از طرف دیگر اخلاق مورد نیاز جوامع بشرى باید بر مبناى محکم و اساسى استوار باشد. این نوع اخلاق تنها در سایه دین و معنویت دینى امکان پذیر است، پس بشر همواره به دین نیازمند است.















در فیلم پیشنهاد بی شرمانه زن و شوهری رو می بینیم که عاشقانه با هم زندگی می کنن. هیچ اختلافی با هم ندارن و هر دو برای یک هدف مشترک که نجات و بهبود زندگی حقیرانه شون هست، تلاش می کنن. مردی پیدا می شه و فقط یه پیشنهاد بی شرمانه مطرح می کنه. گناه خاصی نداره. اون فقط پیشنهاد می کنه در ازای یک شب خوابیدن با زن، ۱ میلیون دلار بهشون بده. وسوسه یک میلیون دلاری یک زندگی عاشقانه و آرام رو به تباهی کشوند. زن و مرد با اینکه در ابتدا با اون مرد و پیشنهادش به سختی برخورد می کنن، اما شب در رختخواب در حالیکه همدیگر رو در آغوش کشده بودن به اون پیشنهاد فکر کردن. و وسوسه کار خودش رو کرد...

ما برای عشقمون چقدر ارزش قایل هستیم. یک میلیارد تومن(یک میلیون دلار) کم پولی نیست ! شاید هر کدوم از ماها جای اون ها بودیم قبول می کردیم.
فیلم با بازی عالی و دوست داشتنیه رابرت ردفورد و دمی مور انجام می شه!
میدونید در زندگی واقعی هم ممکنه برای خیلی یک همچین موضوعی اتفاق بیفته! مثلا بعد ازدواج به یکی از طرفین پیشنهاد خیلی خوبی برای ایجاد یک رابطه بشه !
مثلا برای یک مرد ، پیدا شدن یک دختر خیلی زیبا (حالا همه چیز که نباید پولی باشه )
یا برای یک زن پیدا شدن مردی که می تونه همه ی رویاهاشو بهش بده !
خیلی ها با عشق ازدواج می کنند ولی بعدش ....
من زن و مرد خائن کم ندیدم. شاید بشه داستان پیشنهاد بی شرمانه رو یکجوری بسطش داد به همه ی جامعه ها و برای همه انسان ها !
بنابراین من خیلی راجع به این موضوع فکر کردم اولش شعار میدادم نه من اگه عاشق واقعی بشم (توجیهی که خیلی از ما ها می کنیم) اونو با هیچی عوض نمی کنم ولی بنظر اگر شرایط واقعی پیش بیاد پای خیلی ها می لغزه !
مرد بعد از اینکه این پیشنهاد رو قبول می کنه بلافاصله پشیمون میشه ،اما نمی تونه کاری بکنه !

لحظه ی شوک آور این فیلم که برای من خیلی جالب بود .بعد از اینکه مرد یک میلیون دلار رو گرفت و زنش رو برای یک شب به مرد ثروتمند داد . با اون همه پول چیکار کرد؟
همه ی اون پول رو میده و کرگردنی (hippo) رو که زنه دوست داشته رو می خره و دوباره بهش میده !قیمت کرگدن هم یک میلیون دلار بود !
یعنی از اون پول هیچ استفاده ای نکرد . دوباره همه ی اون پول رو خرج کرد که عشقشو بدست بیاره ؟
من با خیلی ها که این فیلم رو دیدن صحبت کردم . همه متفق القول موافق بودند که فیلم باعث شده حداقل برای برای چند لحظه فکر کنند!
شاید بدترین نکته ی فیلم اینه که تو فیلم شخصیت منفی نداریم . همه یکجوری دوست داشتنی هستند.حتی مرد ثروتمند اون هم خیلی پر عاطفه و عاشق پیشست!
و اون جمله که رها کن بر میگرده مقصود از برگشتن یک برگشتن واقعیه جسمانی نیست
و اینکه نه اون جمله نه این فیلم تو جامعه ی ایرانی کاربردی نداره.چون همه چیش فرق داره تو روابط غیر ایرانی خیلی معمولیه که من به عنوان مثال همسر دوستم رو ببوسم یا باهاش برم گردش یا حتا دعوتش کنم خونم شب خونم بخوابه اما مثل یه دوست نه به عنوان یه دوست پسر یا دوست دختر. حالا این موقعیت رو تو ایران نگاه کن من اگه به شوهر یا خانومه دوستم دست بدم یا حتی قراره کاری بزاریم هزارتا مشکل از هزار طرف پیش میاد. برای ما مفهوم خیلی چیزا جا نیفتاده مثلا اگر با یه همکلاسی جنس مخالف بری کافی شاپ یا سینما یا هرچی سریع میگن عاشق شدن در حالی که عشق یه چیز دیگست اگر اروپا بوده باشید این حرفم را می فهمید تو جوامع اونا به دلیل برخی مشکلات و نصف کرد همه ی اموال بعد از طلاق ازدواج رسمی کمتر صورت میگیره و 2نفری که باهم عاشق میشن و زندگی میکنن در اصل girl friend &boy friend هستن و friend بقیه ی دوستانشون هستن اعم از پسر و دختر .تو جامعه ی ایرانی اگه رها کردی دیگه نباید منتظر باشی چون نه روی برگشتی هست نه غیرت پذیرش چنین برگشتی و از همه مهم تر نگاه اطرافیان !!!

اجنبی هیچکاک اگر دارد ما جواد شمقدری داریم... ایول حال کردم

اون جمله داستایوفسکی و کانت رو کامل قبول دارم ولی درباره اینکه دین بهترین پشتوانه واسه اخلاقه باهات (یا بهتر بگم باهاتون... راستی کدومتون این کامنت رو نوشته ؟) اختلاف نظر دارم قبول دارم دین یه پشتوانه واسه اخلاق هست اما اینکه بهترینش باشه رو قبول ندارم ؟ چون کسایی رو دیدم که به هیچ دین خاصی تعلق نداشتند و کلا فارغ از هر گونه ایدئولوزی بودند اما در وجودشون مولفه ی وجدان قدرتی داشت که انها را در دایره اخلاقیات حفظ می کرد و یا حداقل نسبت به یه نفر که به اصطلاح پیرو دینی ست موجود اخلاقی تری بوده... به نظرم بیدار کردن وجدان ها ضروری تر از داشتن دین است و البته شاید افرادی همین وجدان رو در دایره دین معنا کنن ولی من محدوده وجدان رو بزرگتر از دین می دونم (بقیه هم می تونن در این باره نظرشون رو بگن ...)

درباره پیشنهاد بی شرمانه ... نمی تونم بگم مرد ثروتمند گناه خاصی نداره چون اونه که پیشنهاد رو مطرح می کنه و اون وسوسه رو به زوج جوان تزریق می کنه... این همون حرفیه که تو پاسخ به کامنت سمفونی باران نوشتم که آدم میتونه به جایی برسه که هر چیزی رو هم بتونه بفروشه و هم بخره. البته جان گیج با حرکتی که در انتهای فیلم می کنه نشون میده که واسه عشق ارزش بیشتری قائله ُ با اینکه زن رو بدست آورده ولی وقتی می فهمه اون هنوز هم دیوید رو بیشتر دوست داره با ظرافت خودشو کنار میکشه و ...

اینی که گفتی فیلم رو میشه تعمیم داد رو موافقم... اکثر آدما تو هر جامعه وقتی با یه پیشنهاد آنچنانی مواجه شوند که غیر از پول چیزای دیگه ای هم میتونه باشه... خیلی بخوایم مثبت فکر کنیم باید بگیم حداقل وسوسه به جونشون میوفته

با قسمت آخرت هم کاملا موافقم ... بیشتر وقتا اگه رها کردی دیگه نباید منتظر باشه... واسه همینم نظر خودم اینه که اگه طرفت ارزششو داره باید تا جایی که می تونه واسه نگه داشتن اش تلاش کنی

عجب کامنتی گذاشتی ... ممنون ... جای اینی که یه کامنت باشه خودش یه روزنوشت اساسی بود

سمفونی باران دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 16:33

اونی که شما می گی به نظرم دیگه آدم نمی شه گفت بهش.از ورطه ی انسانیت به دور افتاده.داریم آدم هایی که از حیوان پست تر می شن.
من روی صحبتم با انسان بود.

نمی دونم تو چه کتابی بود خوندم که یکی از شخصیت های یه رمان جائیش میگه : پائین تر از انسانیت هم شرافتی داشت که اونم لگد مالش کردن... اینکه میگی صحبت ات با انسان بود منو یاد اون شعر معروف انداخت :
انسانم آرزوست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد