یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

یادداشت های یک شیزو

یگانه تفاوت شما با دیوانگان در این است که آنها در اقلیت اند

این روزها را شعر کن...

لبان ات کتاب اند
که با یک بوسه
خوانده می شود .

--------------------

تن تو کتابخانه ای است
که من گاه به گاه
به آن مراجعه می کنم .

------------------------

بستر
کتاب لذت است
گشوده برای دو خواننده .

------------------------------

هماغوشی ما
کتابی است بسته
که خود را می نویسد .


شعر: جمال جمعه شاعر ، مترجم وپژوهش گر عراقی
ترجمه: حمزه کوتی

تنهایی - هوشنگ ابتهاج

چه شبها رفت و آغوشم تهی ماند
شبی گفتی به آغوش تو آیم

عکس 4 * 3 ...

بوسه
دوربین عشق است
باغچه پنهانی قلب را
نظاره می کند!

حواست هست ؟

وقتی حواست هست... فقط زیبایی


وقتی حواست نیست... زیباترینی


حالا... حواست هست؟


پ. ن : نمی دونم کی اینو گفته ولی خیلی قشنگه

شامگاه اردیبهشت 88

وقتی درد را به رگ های خشکیده ام

تزریق کردی

چه ساده بودم

که

خیال کردم

خونی تازه وارد رگ هایم شده ! 


شعری از فرشته ساری

در زورق یـادت

مـسافـری بی پــیکرم

جـا مـانـده ام

در بـرزخ خـاطـرات.

در آب دریاچه فرو شو

و مرا

در آتش خاموشت

شست و شو ده

شعری از کتایون آموزگار

برای خورشید

شعری

خواندم

رفت پشت ابر

گریست...

من شعر می‌نویسم و سیگار می‌کشم
تو دود می‌شوی و من از خواب می‌پرم

بیا که بی دست تو

نوازش هم شکنجه است . . .

عشق در نگاه اول

هَر دو گمان‌ دارَند که‌ حسّی‌ آنی‌
آنان‌ را به‌ یکدیگر پیوند داده‌است‌ !
این‌ گمان‌ زیباست‌ ،
اما تردید زیباتَر است‌ !

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . مارکز

قاصدک - اخوان ثالث

قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، ‌اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک...
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب
قاصدک! هان، ولی... آخر... ای وای
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام، آی! کجا رفتی؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند...


رؤیاهام را
نمی فروشم
حتا
به بهای داشتنِ تو !

حواس پنجگانه ام کار نمی کنند

صدایشان را می شنوم

می گویند :

به دستانش عادت کرده ایم

در آغاز آسمان آبی نبود

تو در آن نگریستی...

دهانم به تلخی می زند

وقتی نامت را بر زبان می آورم

انگار تلخ ترین قهوه اسپرسوی عالم را سرکشیده ام!

سوال فلسفی و بی جواب

پسر شماره ۱ با دختر شماره ۱ دوست میشه

پسر شماره ۲ با دختر شماره ۲ دوست میشه

پسر شماره۳ با دختر شماره ۳ دوست میشه


پسر شماره ۱ با دختر شماره ۳ ازدواج میکنه

پسر شماره ۲ با دختر شماره ۱ ازدواج میکنه

پسر شماره ۳ با دختر شماره ۲ ازدواج میکنه



چرا پسرا جای ازدواج با دوست دختر خودشون با دوست دختر یه پسر دیگه ازدواج می کنند؟


چشم‌های تو با من است

تسلیم  اند زیبایی های جهان

در مقابلم


تفاله

حس انگشتان ظریف و بلندت

در دستم

و

حسرت فشردن لبانت

تمام چیزی ست که از تو در من به جا مانده

دستانم را به سینه می فشارم

گویی در آغوشم کشیده ای

..........................

رویا تمام می شود و کابوس آغاز

.................................

دنیا به ایستگاه آخر رسیده

باید پیاده شویم،

ولی چرا من

همچو تفاله ای دور ریخته می شوم ؟

بگذار بوسه ای بر لبانت زنم

تا

زندگی را باهمه وجود حس کنم

چیز زیادی ست ؟

به عادت دیرین

به امیدی شیرین بسترت را می کاوم

شاید هنوز

در رویا متبسم ببینمت

در هیچ کدام از این چهارخانه های روبه رو

تکه پاره هایت را پیدا نمی کنم

نا امید

با

ش ی ش ه ا ی شکسته

رگم را می زنم


هربار  زیادی به دختری دل می بندم

نسبت به خودم بی اعتماد می شم

همدیگر را خوردیم!

من یک جور زندگی می خواستم
تو یک جور
نتونستیم کیک مشترکی داشته باشیم
خودمان را خوردیم

در راستای ابهام زدایی از اسم شیزو ،لازم به توضیح ست اینجانب مبتلا به شیزوفرنی نبوده و شیزو در اینجا به معنای دیگرش یعنی "سرخوش" می باشد.البته بنده گه گاهی دچار توهم می شوم که این ربطی به شیزوفرنی ندارد چون همه ی ماها بدجور اسیر توهمات خویشیم

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه‌ا‌ست که قربانی‌ات کنند

وقتی قرص ضد بارداری‌ت را می‌خوری
به فاجعه‌ای در معدن می‌ماند.
من به تمام آن‌هایی فکر می‌کنم
که در تو نابود شده‌اند.

هوای خوب
مثل
زن خوبه
همیشه پیش نمی آد
وقتی هم بیاد
برا همیشه نمی مونه

طرز نگاه کردن زنان به قضیه

هر بار که می‌بینم‌ش، با خود فکر می‌کنم؛
وای، چه خوب است که او
شوهر من نیست.