بوی تن ِ آب
در بستر تهی بیتابم می کند
ای آغوشهای برهنه و بیزار!
در کودکی ِ خاک چه میگذرد؟
با چشمهای خواستن از تن
برهنه میشوی عجیب میشوی
برهنه میشوم عجیب میشوم
و در سوالی حیوانی میمانم:
انسان برهنه تنها نیست
هیچ انسان عجیبی تنها نیست.